دخترم 4 ماهه شد!
چقدر زمان تند و تند داره میگذره .ماهگی دخترم در حالی تموم شد که بیشتر این ماه رو تو مسافرت گذروندیم و عزیز دل ما در حالی که سه ماه و نیم داشت اولین نوروزش رو تجربه کرد.
شروع سال جدید کنار دخملک برای خودش شور و شوق خاصی داشت. روزهای اول شمال و بعد هم سفر به شهر بابایی و کلی تو ماشین بودن، با همه اینها دخملک خیلی بیشتر از اون چیزی که انتظار داشتم همکاری کرد. هر چند یه روزایی بدقلق بود و گرفتکی بینی و سرماخوردگی اذیتش میکرد.
بعد از برگشتن به تهران هم دخترم واکسن 4 ماهگیش رو زد. درحالی که وزن و قدش هم در بهترین شرایط بود و دخملک همچنان کمی کپلی هست.خداروشکر بعد ازواکسن تب سراغش نیومد ولی کمی بهونه گیر و غرغرو شد.
وقتی به پایان 4 ماهگی نزدیک شد دستاش رو به طرف اسباب بازی هاش آورد و اون ها رو به سمت دهانش می بره. برای خوردن هر چیزی بخصوص از جنس پارچه ولع داره.صداهای خوشگلی از خودش درمیاره. گاهی تو گریه کردناش یه صداها و آوازهایی هست که خنده ام می گیره. یه چند روزی راحت روی تکون پا میخوابید ولی دوباره انگاری خیلی دوست نداره این روش رو.