وندا وندا ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

مادرانگی های من

تند و تند بزرگ میشه دخملک:)

1391/11/7 17:26
نویسنده : مامان
316 بازدید
اشتراک گذاری

 50 روز از به دنیا اومدن دختر نازنین می گذره. دخملک تند و تند بزرگ میشه و ما برای اینکه بزرگ شدنش رو ببینیم باید حسابی حواسمون رو جمع کنیم تا لحظه ای رو از دست ندیم. بی حد و حساب روزهای عاشقانه خوبی رو می گذرونیم در حالی که شب بیداری و سختی ها در مقابل این عشقی که دخملک به قلب ما روونه کرده هیچه.

از حدود 40 روزگی وقتی باهاش حرف می زنیم بهمون لبخند میزنه. و اونقدر این لبخندها خواستنی اند که نگو.چند روز یهم هست که حسابی پا میزنه و خودش رو میکشه بالا. وقتی تو تختش زیر اویز موزیکال میذارمش کلی بهش نگاه می کنه و از خودش صدای خوشگل درمیاره و حرف میزنه:)

همچنان تا سوار ماشین میشیم و حرکت می کنیم تو کریرش راحت میخوابه. دل دردایی که بعد از 15 رزوگی کم و بیش داشت بعد از یه ماهگی تقریبا قطع شد. البته بماند که شربت هم میخوره.

خواب دخترکوچولوی ما بهم ریخته. شبا اونجور که باید نیم خوابه و روزا بیشتر و بهتر میخوابه. و هر چی تلاش می کنیم روز بیدارش نگه داریم موفق نیستیم. یعنی وقتی خوابش میاد اذیت میشه اگه بخواهیم با اصرار بیدار نگهش داریم.بهرحال سعیممون رو می کنیم رفته رفته بهتر بشه. این روزا می تونه 4 تا 5 ساعت بدون شیر خوردن بخوابه. ولی خوب خبلب به موقع نیست این خواب طولانیش.

خیلی دوست دارم بیام و اینجا زود زود از دخملک بنویسم. چون می دونم خیلی زود یه چیزایی فراموش میشن و فقط باید نوشتشون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)